شماره 3: حال این روزا

سلام از آخرین باری که به وبم سر زدم بیشتر از یک سال و نیم گذشته.دلم خواست بیام و از حال این روزام بنویسم که بمونه برام.تو مدتی که گذشت من ازدواج کردم. خداروشکر میکنم که همسرم همون‌طور که میخاستم هست. هرچند که هر کسی خوبی ها و بدیهای خودشو داره ولی همینکه خوبیش به اخلاقای بدش بچربه کافیه. همینکه در کنارش احساس آرامش داشته باشم و محبت و احترام بینمون باشه کلی ارزش داره.بعد از اون بزرگترین اتفاق قشنگ زندگیم تولد پسر نازمون؛ ماهان بود که الان ۱۵ روزش شده. خداروشکر میکنم بابت هدیه ی با ارزشش به زندگیمون.مادر شدن بهترین حس دنیاست. هرچند با کلی سختی همراهه اما شیرینی نگاه فرزندت همه ی سختیارو از تنت بیرون می‌کنه.کارم توی شرکت برقراره البته الان توی مرخصی زایمانم هستم و خواهرم این مدت به جای من می‌ره شرکت. خدایا بابت نگاه مهربانت به من و زندگیم سپاسگزارم .... شماره 3: حال این روزا...ادامه مطلب

سلامبیست و هفتمین روز از ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ رو میگذرونم. حدود ۲۰ دقیقه دیگه به افطار مونده. دلم خواست بیام و بنویسم. خیلی وقته پستی نذاشتم. مدتیه ذهنم درگیره و توی فکر چطور اتفاق افتادن چیزیم که میخام. غافل از این که برای رسیدن به چیزایی که میخای فقط باید روی رسیدن به خواستت تمرکز کنی و بخای که بشه‌. فکر کردن به چطور رسیدن به خواسته شاید دورمون کنه از اون اتفاق. الان که دارم مینویسم متوجه اشتباهم شدم. هرازگاهی نیاز داریم به نوشتن‌؛ هر چقدر کمتر مینویسم نوشتن واسم سخت تر میشه.وقتی مینویسم حرفام، قولام به خودم محکم تر میشه. انگار دیگه نمیشه راحت بزنم زیرش. باید چیزی بگم که بتونم عمل کنم. دلم میخاد سرقولام به خودم بمونم. بنظرم موندن سرقولایی که به بقیه میدیم خیلی راحته. خیلی کم پیش میاد به راحتی بزنی زیر قولی که به بقیه میدی. برای خوب جلوه دادن خودتم شده سرقولت میمونی. اما واسه خودمون چکار میکنیم؟ چقدر سرحرفایی که به خودمون زدیم موندیم. چقدر مثل من خیلی وقتا راحت از کنارش رد شدی و با خودت گفتی حالا از دفعه بعد.دلم میخاد این "از دفعه بعد" گفتنم رو تموم کنم. نمیخام هیچ مانعی سر راه من و قولام سد بشه. # تصیم من: همه ی تلاشم رو میکنم تا سر حرفام به خودم بمونم. از کوچک ترین ها شروع میکنم.... شماره 3: حال این روزا...ادامه مطلب

سه روزی میشه تهرانم یه سفر کاری یهویی.اینکه میبینی به چیزی فکر میکنی و همون تو زندگیت اتفاق میفته به آدم جرات بزرگتر فکر کردن میده. اینکه جسورتر باشی و بهتر فکر کنی بهتر بخای.... برای رسیدن به هر چیزی باید بها داد. منظورم از بها تلاش برای اون چیزیه که میخای؛ اینکه از درون احساس لیاقت و داشتن هرآنچه که میخای رو داشته باشی؛ اینکه باور کنی که لایق بهترین هایی.میخام باور کنم که لایق بهترین هام.امروز برمیگردم؛ این چند روز تهران خوب بود با اینکه تنها اومدم اما به خودم سخت نگرفتم سعی کردم بهم خوش بگذره. خبرهای خوب و نشونه های خوبی دیدم. از خدا میخام بهترین هاشو به بهترین شکل بهم بده. خدایا شکرت بابت اینکه هستی و به من هستی می بخشی. عاشقتم. شماره 3: حال این روزا...ادامه مطلب

زمانی که جهان، تماما انرژی و پلاسما بود و نهایت هستی به ابرهای هیدروژن و هلیوم ختم می شد و هنوز میلیاردها سال تا تولد اولین ستاره باقی مانده بود؛من در قالب یک اتم خنثی، در گوشه ی دنجی از کائنات متولد شدم . . . و این نقطه آغاز بودنم شد!نقطه ی آغاز دوست داشتن، دل بستن، عشق ورزیدن...من سیزده میلیارد و هشتصد میلیون سال است که دوستت دارم و تو برای دلم، برای ذهنم جاذبه داری؛حتی عجیب تر از نیروی آفرینش نخستین ستاره؛ حتی عجیب تر از گرانش عظیم ترین سیاره؛و من به طرز شکفت انگیزی دوستت دارم خدای مهربانم!وقتی سی و دومین بهار زندگیم را با عشق به من هدیه کردی، دریافتم عاشقانه تر زندگی کنم؛ عاشقاته تر عشق بورزم و مانند کودکی فارغ از تمام هیاهوی اطرافم شاد باشم و تنها امروزم را زندگی کنم.به رسم هر ساله، تولدم مبارک شماره 3: حال این روزا...ادامه مطلب

سلام به دوستان مجازی ام.... این روزها همش این کلمه مجازی رو میشنوی دنیای مجازی داره دورم میکنه از خیلی از لذت ها لذت حضور در کلاس و دیدن همکلاسیات از نزدیک لذت بغل کردن دوستات و گرفتن یه ماچ گنده ازشون لذت پچ پچ کردنای در گوشی فیس تو فیس و خنده های ب شماره 3: حال این روزا...ادامه مطلب

خیلی خوبه که  فرداشب دوباره میخام برای کلاسم برم مشهد. هرچند یه سفر یک روزه و فشرده اس. اما به سختیش می ارزه.... حسش رو دوست دارم من عاشق سفرم هرچند کوتاه... حالم رو خوب میکنه اما تنهایی یک حالیه.... دلم میخاست یک همسفر داشتم. کسی که همپا و همدلم باش شماره 3: حال این روزا...ادامه مطلب

دیروز مراسم سوم خاله ی عزیزم بود. وقتی عزیزی از بینمون میره یه تلگره برای درک دل نبستن ها سرخاک به خیلی چیزا فکر کردم. اینکه اگه الان بگن همه چیو بزار برو چقدر می تونم ساده بگذرم؟ اینکه همه ی متعلقاتم ازم گرفته شه چه حسی خواهم داشت؟ شاید توی این سن و شماره 3: حال این روزا...ادامه مطلب

امروز به صورت اتفاقی وقتی داشتم کانال دوره ی شبکه رو چک میکردم دیدم تاریخ آزمون مشخص شده و اول آذر امتحان دارم. البته به صورت آنلاین... خیلی خوشحال شدم و به همکلاسیم که مسئول هماهنگی کلاس ها هست پیام دادم و گفتم اسممو واسه آزمون آنلاین رد کنه. با همک شماره 3: حال این روزا...ادامه مطلب

صب که داشتم میومدم شرکت هوا بارونی بود. توی مسیر بابت زیباترین تکرار دنیا که بیداری هست سپاسگزاری کردم. آخر تایم اداریه و من فارغ از کار شدم؛ لذت گرمای بخاری، صدای چکه های بارون و عطر گلای نرگسِ روی میزم ، منو به این صفحه کشوند. شروع کردم به نوشتن یه شماره 3: حال این روزا...ادامه مطلب

همه چیز رو که نباید آدم حل کنه یه چیزایی رو باید بزاری خدا حل کنه... شماره 3: حال این روزا...